داستان كوتاه جنون


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : شنبه 12 مرداد 1392
بازدید : 964
نویسنده : امیرحسین

يك نفر از تيمارستاني ديدن مي كرد. اتفاقا به مريضي برخورد كه به آرامي گريه مي كرد و مي گفت: پروانه،پروانه.

كمي جلوتر ديوانه اي را ديد كه خود را به در ديوار مي زد و فرياد مي كشيد: پروانه،پروانه.

وقتي كه بازديد كننده علت را جويا شد، به ميگويند: نفر اول عاشق دختري به نام پروانه مي شود، اما آن را به او نمي دهند، اما همان دختر را به نفر دوم مي دهند و حالا اين جوري شده كه مي بينيد.





:: موضوعات مرتبط: داستان كوتاه , ,
:: برچسب‌ها: داستان , داستان كوتاه , داستانك , جنون ,
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همه چیز از همه جا و آدرس iranianblog.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com